رسول خدا (ص) می فرمایند:
" علم و دانش گنجینه هایی هستند که پرسش و سوال کردن کلید آنهاست. "
رسول خدا (ص) می فرمایند:
" علم و دانش گنجینه هایی هستند که پرسش و سوال کردن کلید آنهاست. "
موزه سازی کنیم ؟
ادامه مطلبش هم خیلی جالبه حتمآ بخونید
نشسته بودند. برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت:مایلى با همدیگر بازى کنیم؟
مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف
پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى
سرگرمکنندهاى است. من از شما یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را
نمیدانستید ۵دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من
جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.
این بار، برنامهنویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگرشما سوال مرا جواب
ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠
دلار به شما میدهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با
برنامهنویس بازى کند.
برنامهنویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»
مهندس بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و
۵ دلار به برنامهنویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که
وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟»
برنامهنویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت
و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد.
آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در
کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد.
سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان
گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى
کنند.بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد.
مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامهنویس
بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟»
مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵
دلار به برنامهنویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...